نخست اینکه فارسی را پاس بداریم. دوم، از یک ترفند سینمایی استفاده کنیم. دروهله سوم هم شما را با اصطلاح «فلشبک» و جایگزین فارسیاش یعنی «گذشتهنما» آشناتر کنیم و برگردیم به روزهای قبل از سفر.
ریجکت شدن یا نشدن
وقتی پای سفر به اروپا وسط باشد طبیعی است یکی از وسواسها و احساساتی که سراغ آدم میآید این است که از لحظه اول اقدام به سفر، دائم دنبال مقایسه سفر رفتن در ایران، مقدمات، مؤخرات و دردسرهای احتمالی و غیراحتمالیاش با سفررفتن در اروپا باشید. چه گردشگر باشید، چه فقط مسافر و یا حتی زبانم لال مهاجر، بالاخره توی ذهنتان پیشداوریهایی هم درباره مقایسهای که گفتم خواهید داشت. مثلاً توی کشورخودمان وقتی دارید برای گرفتن ویزای سفر در کمال ناامیدی تلاش میکنید بیشک بارها به ذهنتان میرسد که آیا در اروپا هم گردشگران برای ویزا گرفتن باید از ۶ ماه پیش حساب بانکیشان را پروپیمان کنند و در زمان تعیین شده گواهی گردش حساب و همچنین گواهی تمکن مالی، حکم کارگزینی، سندخانه برای تضمین برگشت و... را با صدجور مدرک دیگربه سفارت کشور هدف نشان بدهند؟ یا فکر میکنید که مثلاً و قطعاً اروپاییها حداقل برای گرفتن بلیت پرواز و قطارشان به اندازه ما استرس و دردسر ندارند.
ما البته از حدود یک سال پیش تلاشهایمان را برای سروسامان دادن سفر و پول قرض گرفتن با هدف ساختن حساب پر و پیمان بانکی شروع کردیم. ۶ ماه قبلش هم چون دیدیم ویزا گرفتن از سفارت فرانسه به این زودیها مقدور نیست، از فرزندمان خواستیم دعوتنامه را از ایتالیا برایمان ارسال کند که میگفتند سفارتش راحتتر وقت و ویزا میدهد. این راحتتر یعنی اینکه برای کسانی مثل ما، با داشتن دعوتنامه از فامیل درجه یک، احتمال صدور ویزا خیلی بیشتر از دیگران بود. ترجمه مدارک شغلی و غیرشغلی، تهیه مدارک ضمانت برگشتن به وطن، تمکن و گردش مالی حساب بانکی، رزرو نوبت و... چهار ماه زمان برد تا شرکت کارگزار مربوط به سفارت فخیمه ایتالیا، اذن حضور داد، مدارک را دریافت و انگشتنگاری اساسی کرد و ۱۵ روز بعدش در کمال تعجب ویزای ۶ ماههمان صادر شد. به گواهی گروه اینترنتی که برای ویزا گرفتن در آن عضو بودیم تقریباً از ۳۰ یا ۴۰ نفری که همزمان درخواست داده بودیم، سه موردمان ویزا گرفته و بقیه اصطلاحاً «ریجکت» شده بودند!
تعجیل به جای تأخیر
حالا نوبت رزرو بلیت ایتالیا بود. با این توضیح که از شرکتهای ایرانی فقط «ایران ایر» دو روز در هفته، پرواز مستقیم از تهران به شهر «میلان» داشت و بقیه شرکتها بلیتشان را با دو یا سه توقف در شهرهایی مثل استانبول، دبی، ابوظبی و... میفروختند. ما ایرانایر را انتخاب کردیم که دیگر دردسر علافی و توقف چند ساعته در شهر وسط راه و سرگردانی در فرودگاه برای تعویض هواپیما را نداشته باشیم. مانده بود رزرو بلیت برای مشهد تا تهران. آن هم چون مصادف شده بود با تصمیم جمعی ایرلاینهای وطنی برای گران کردن بلیت و لغو و تأخیر پروازهای پی درپی، ممکن نشد. لاجرم جوری بلیت قطار گرفتیم که مثلاً چهار ساعت مانده به پرواز، رسیده باشیم تهران.
چند روز بعد ایرانایر پیام داد که: مسافر گرامی، پرواز شما به مقصد میلان، فرودگاه مالپنزا، دو ساعت تعجیل دارد! با هزار بدبختی بلیت قطار را با پرداخت هزینه کنسلی، لغو کردیم. باهزار و یک جور بدبختی دیگر بلیت قطار را چون پیدا نمیشد برای یک روز زودتر گرفتیم و یک هزینه گزاف اقامت ۱۰ ساعته در هتل کنار فرودگاه را هم پرداخت کردیم. هفته بعد، پیام دوباره رسید که مسافر گرامی پرواز شما در فلان ساعت و فلان روز انجام خواهد شد! این یعنی بلیت قطارمان هم دوباره سوخت شد و همچنین با حساب و کتاب جدید باید رزرو هتل را ۱۰ساعت دیگر تمدید میکردیم... خلاصه حدود چهار برابر پول پرواز از مشهد به تهران هزینه کردیم تا خودمان را با تعجیل و تأخیرهای پی درپی «هما» هماهنگ کنیم. البته هواپیمایی کشورمان در قبال هزینههای معنوی و مادی تحمیل شده به مسافرانش، واقعاً از صمیم قلب از ما فقط پوزش خواست! روز آخر هم پیام داد پرواز شما به دلیل کمبود هواپیما با شرکت هواپیمایی قشمایر انجام میشود... در ضمن پرواز برگشتتان هم دو سه ساعتی تعجیل دارد!
این هم مقایسه
برای مقایسه ببینیم، پرواز مثلاً میلان به پاریس که بلیتش را یک ماه قبل فرزندمان به ۲۰ یورو رزرو کرده بود (این ۲۰ را یادتان باشد تا در قسمتهای بعد توضیح بدهم)، چه وضعیتی داشت. پس از ۶ساعت توقف در فرودگاه درندشت میلان که سروتهش معلوم نبود، رأس ساعت کانترها شروع به کار کردند و معلوم شد خدا را شکر، پرواز ایرباس شرکت «ایزی جت» به مقصد پاریس، فرودگاه اورلی تأخیر ندارد. همه مقدمات پرواز رأس ساعت انجام شد. رأس ساعت از گیتها رد شدیم، رأس ساعت وارد هواپیما شدیم، روی صندلیها نشستیم و رأس ساعت خلبان به سه زبان زنده دنیا اعلام کرد احتمالاً یک ربع دیرتر بپریم چون حمل چمدانها به هواپیما به مشکل خورده! یک و بلکه دوربع گذشت و خلبان این بار کلافهتر، به دو زبان زنده دنیا گفت: چون نیم ساعت دیر کردیم فرودگاه مقصد میگوید زمانی که شما برسید باند خالی موجود نیست...صبر کنید... خلاصه یک ساعت و چند دقیقه همان طور روی صندلی ناراحت، کوچک و بدون خواب ایرباس ۳۲۰ نشستیم تا خلبان با عصبانیت و فقط به یک زبان زنده دنیا اعلام کرد: به حول و قوه الهی قرار است پرواز کنیم... ما هم کمربندها را بستیم... .
خبرنگار: مجید تربتزاده
این هم مقایسه
برای مقایسه ببینیم، پرواز مثلاً میلان به پاریس که بلیتش را یک ماه قبل فرزندمان به ۲۰ یورو رزرو کرده بود (این ۲۰ را یادتان باشد تا در قسمتهای بعد توضیح بدهم)، چه وضعیتی داشت. پس از ۶ساعت توقف در فرودگاه درندشت میلان که سروتهش معلوم نبود، رأس ساعت کانترها شروع به کار کردند و معلوم شد خدا را شکر، پرواز ایرباس شرکت «ایزی جت» به مقصد پاریس، فرودگاه اورلی تأخیر ندارد. همه مقدمات پرواز رأس ساعت انجام شد. رأس ساعت از گیتها رد شدیم، رأس ساعت وارد هواپیما شدیم، روی صندلیها نشستیم و رأس ساعت خلبان به سه زبان زنده دنیا اعلام کرد احتمالاً یک ربع دیرتر بپریم چون حمل چمدانها به هواپیما به مشکل خورده! یک و بلکه دوربع گذشت و خلبان این بار کلافهتر، به دو زبان زنده دنیا گفت: چون نیم ساعت دیر کردیم فرودگاه مقصد میگوید زمانی که شما برسید باند خالی موجود نیست...صبر کنید... خلاصه یک ساعت و چند دقیقه همان طور روی صندلی ناراحت، کوچک و بدون خواب ایرباس ۳۲۰ نشستیم تا خلبان با عصبانیت و فقط به یک زبان زنده دنیا اعلام کرد: به حول و قوه الهی قرار است پرواز کنیم... ما هم کمربندها را بستیم... .
خبرنگار: مجید تربتزاده
نظر شما